دختری در شنزار

بوی بهارمی آیدوسرسبز زندگی

سرشارم ازوجود خداوبندگی...

بوی خاک ترسم رامیریزدازمرگ

وقتی آب میپاشم حیاط خانه پدری ام را

یک مترزیر زمین شاید آنجا هم

یک مشت از آن روی صورتم وآغازسفری دیگر...

به پای خود به آتش آمدم اما

خیال روی تو آرامشیست،ای شعله...

دختری در شنزار...

یاد آن لحظه که من شعرشوم تا تو بخوانی

شایدآن لحظه کمی دردمراهم توبدانی...

کوله بارم تهی ازغلظت مکر...

من واین دفتر مشق،پیاده به کجا خواهیم رفت.

دختری در شنزار...

یارب این ناقه خفته به چمنزار که شد.

عمررفت وسراین دام فنا مال که شد....

یکی رادیده ام آرام میگوید

بیامن راببر تا انتهای صبح

پیاده میدوم تادرکنارصبح

رخ زیبای اورابنگرم...شاید.

دختری در شنزار...

دیریست که من چیزاین برایت ننوشتم نازم

آخرش وقت نکردم گله کمتر نازم

صورت ماه تو چون نور الی نور نداست

حامدم راز شکفتن توشدی دمسازم

عشق پایان ترین واژه هستی بسرا

توکنارم هستی با توجهان آوازم

حامدم ای نفس مانده در آغوش ندا

به خدایی که توراداد هنوز آزادم

چه مهنا شده ای روشنی روز مرا

با تو تا آخر هستی غزلها سازم...

دختری در شنزار...

من به دنال جهانی که تو در آن هستی

به تماشای سرود ونفس تازه شدم

حیف عمرم به سر آمد تونفهمیدی باز

عاشق پلک غلیظ وشب مستانه شدم

همسرم ازتو نمایان شده این راز وجود

باتو تا آخرجان میمانم سرو سرود...

دختری در شنزار...

فساد وقتی جامعه ای را در بر میگیرد،که در آن ماموران قانون اسیر رشوه مفسدان باشند.چه در حمل قاچاق مواد مخدر.چه در حق وناحق کردن حق الناس وچه درربودن دختران جوان توسط اشرار.این جامعه از ریشه میگندد افراد این جامعه مثل کبک سرخود رازیر بار غفلتها میکنند.تنها راه نجات این جامعه پیروی ازمکتب پاک خمینی است وکمتر کسی در این صراط ثابت قدم است.خمینی عزیزم.ظهورکن تا هزاران بار در رکابت بجنگم وبمیرم.امام خوبیها. . 

دختری در شنزار...